یک روز که ما با شهید علم الهدی کلاس داشتیم.
اوازخواهری درخواست کردکه تحقیق خودرا ارائه کند.لیکن ایشان آمادگی نداشتند.
نفردوم وسوم نیز اعلام نمودندکه متاسفانه فرصت مطالعه نداشته اند.
شهیدعلم الهدی با ناراحتی ازکلاس بیرون رفت ودرحیاط تربیت معلم قدم میزد.
ماخواهران ازشهیدجمال پورکه استادفلسفه ودوست ایشان بود،درخواست نمودیم تاواسطه شوند
ومااز او عذرخواهی نمائیم.
وقتی شهیدجمال پورازطرف مااز ایشان عذرخواهی کرد،ناگهان دیدم اشک های ایشان سرازیر شد .
شهیدعلم الهدی باگریه گفت :« من ازخواهران ناراحت نیستم .
من برمظلومیت حضرت علی (علیه السلام) گریه می کنم ,که چرا ماشعیان نیزاورا درک نمی کنیم.»