وصیت شهیدی که شهر را دگرکون کرد
وقتی پیکر پاک یکی از بسجیان وارد شهر شد،
وصیتنامه ی او را خواندند که نوشته بود:
« اگرجنازه ی مرا به شهر آوردند مرا دفن نکنید مگراینکه دوگروه سیاسی شهر با هم آشتی کنند.صحنه ی عجیبی پیش آمده بود، طرفهای دعوا درحالی که برای شهید اشک می ریختند، همدیگر را درآغوش کشیدند.»
اینگونه یک جوان بسیجی حتی پس ازشهادت، ازجنازه اش برای وحدت وآشتی بین مسلمین استفاده کرد.
ای بنای حرم عدل و امان را بانی / وی ز رخسار تو آفاقْ همه نورانی / که گمان داشت که با آن همه تشریف و جلال / یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟ / شهادت مظلومانه ی هفتمین مولای غریب شیعیان تسلیت باد.